پانیذپانیذ، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

نی ناسکم

لالا لالایی

  *لالالالا گل نازم * تويي سرو سرافرازم * تويي سرو و تويي كاجم * تويي افسر، تويي تاجم * تويي افسر، تويي تاجم         * لالالالا گل نرگس * نباشم دور، ِز‌‌ تو هرگز * هميشه در برم باشي * چو تاجي بر سرم باشي     *لالالالا گل مريم * چه گويم از غم و دردم *غم من در دلم پنهان * بيا اينجا بشو مهمان     * لالالالا گل مينا * بخواب آروم ،گل بابا * بابا رفته ، سفر كرده * الهي زودي برگرده     * لالالالا گل شب بو * نگاهت مي كند...
10 تير 1390

غمباد

چقدر حالم بده، خیلی خیلی   نمی دونم واقعا دارم از غمباد می ترکم،‌بعضی موقع ها فکر می کنم که .......... بگذریم آخه من نمی دونم که چرا این طوری میشه منظورم پانیذجونمه من واقعا تمام تلاش خودمو می کنم که دختری از هیچ چیز عقب نباشه و خدارو شکر تا الان این طوری هم بوده ولی چرا دخترم غذا نمی خوره این غذا نخوردنت منو داغون کرده هر چیزی درست می کنم نمی خوره ولی بعضی موقع ها هم می خوره و کمتر پیش میاد که بخوره - اصلا باید آفریقا به دنیا می اومدی- نه عزیزم شوخی کردم. از مریضی هم که حالم بد می شه این همه مواظبشم بدتره همه جور مریضی رو می گیره. دلم از این می سوزه که من از صبح تا شب در اختیارش هستم و اصلا برای خودم هیچ وقتی ندارم و بر...
31 خرداد 1390

فرهنگ

خستم از همه چیز خستم چند وقته که به این نتیجه رسیدم که آدمها خیلی بی فرهنگ شدن خیلی خیلی اصلا دیگران براشون مهم نیستن آسایش مردم ،‌ استراحت مردم،‌ ... می خوای شب بخوابی همسایهه نمی زاره ،‌می خوای ظهر بخوابی همسایهه نمی زاره می ری پارک تفریح بچهه نمی زاره مامانه بچهه یه جوری نگات می کنه که اینگار فقط خودش مامانه و فقط بچه خودش بچهه است، باباجان این بچه از توی مادر،‌پدر یاد می گیره چه جوری رفتار کنه وقتی تو این طوری هستی خوب معلومه که اون هم مثل تو می شه اجازه به کسی نمی ده و فقط خودش مهمه که بازی کنه بهم بریزه، خدانکنه که یه وقتی چیزی دستشون باشه و بری بگیری می کشنت انگار که قتل کردی من همیشه سعی می کنم که خیلی مر...
28 خرداد 1390

سلمونی

( اینجا تازه از سلمونی اومدی و داری تلویزیون تماشا می کنی این چه طرزه که تازه گیها یاد گرفتی بشینی) ای شیطون بلا نگرفته بلا شدی بلا       راستی امروز رفتم با بابا کچلت کردیم اومدی اگر بدونی که تو سلمونی چه کردی بیچاره آقاه داشت می مرد نمی دونستش حواسش به سرت باشه به فیچی باشه دیگه داشت داغ می کرد ولی حیونکی هیچی نگفتش ولی تو چه کردی حسابی گریه کردی ، هرچی محتویات بینی ت بود اومد بیرون (ههههههههه) بهت شکلات دادیم ، دی وی دیت رو برات روشن کردی کاتون ببعی ها رو گذاشتیم ولی فایده نداشت که نداشت همش می گفتی : نه نههههههههه خلاصه که چه کردی ولی کجل کچل شدی حالا شدی پسر مامان و بابا شب هم رفتیم دیدن کسری(پسر پسرخاله با...
3 خرداد 1390

نگرانتم

ای وای، خیلی نگرانتم عزیزم نمی دونم چرا چند وقته همش نگرانم ، نکنه بهت کم می رسم، نکنه باهات بازی نکنم، نکنه بهت بد بگذره ، نکنه غذا خوب نخوری و هزار تا نکنه دیگه که اصلا نمی تونم الان بنویسم بعضی موقع ها فکر کنم دارم دیونه می شم شاید باید برم یه رواشناس یا روانپزشک همش می ترسم به نرسم ولی دخملی واقعا تمام تلاشمو دارم می کنم     از صبح که پا می شم : - صبحونه - بازی - بازی - کتاب خوندن- حموم- ناهار- لالا- عصرونه- بازی- پارک- یه کوچولو تلویزیون- بازی- شام - لالا یعنی اینها بسه یا کم می زارم برات ، چقدر دوست دارم بدونم بقیه مامانا چیکار می کنم چندوقته تو فکر کلاس هستم برات ولی خیلی برات زوده آخه تازه ۱سال و نیمته- د...
24 ارديبهشت 1390

مامان دیکشنری

ای جیگر من با این حرف زدنت، الان تقریبا ۲۰ ماهته که این کلمه ها رو می گی البته بیشتر کلمه هارو که بهت می گم ، می گی حتی اگه بلد نباشی یه چیزی می گی بعد هم خودت می خندی  عاشقتم می فهمی !!!!   در = در بیار ( وای فقط کافیه لباس تن کسی باشه می خوای بزور درش بیاری این قدر می گی در در که بیجاره می کنی ادمو( پس = پسته می خوام بس = بستنی عمی = عمه عم = عمو ابس = اسب سواری ( وای باباتو بیچاره کردی بعد از شام هی می خوای اسب سواری کنی) بریا = بری باخ ( آهنگ منصور که عاشق هستی تا می شینی تو ماشین بریا بریا می کنی) پف = برنج ( حالا غذا خور نیستیا ولی تا می خوایم غذا بخوریم هی می گی مخصوصا وقتی خونه بابایی که می ریم تا م...
3 ارديبهشت 1390

ماجراهای عید

ای شیطون کوچلو من ، تو عید حسابی شیطونی کردی ولی بس که همه دوست دارن بهت هیچی نمی گن آخه حسابی دلبری می کنی راستی باید بگم که عاشق آهنگ منصور شدی ‌‌(بری باخ) ای جونم تا می شینی تو ماشین می گی بری ، حالا بامزه تر اینجاست که وقتی ریتم آخرشو می زنه هی می گی بری بری یعنی دوباره برات بزاریمش ، ولی من و بابا دیگه از این آهنگه یواش یواش حالمون داره بد می شه، جالبه که تو خسته نمی شی ازش امروز رفته بودیم خونه فرشید : وای مامان جان چه کردی اونجا- آخه دختر اینقدر شیطون به همه چیز ور رفتی غذا خوردنتم که شده شیطونی تمام ماکارونی هارو می ریختی حالا خوبه برات سفره یکبار مصرف می برم این ور اونور به قول کتی : عمههههههههههههه کتیییییییییییی دوس...
8 فروردين 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی ناسکم می باشد