پانیذپانیذ، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

نی ناسکم

بازی های خودمونی 1

بازی های حسی و حرکتی بازی های تخیلی و رمزی بازی های کشفیدنی وقتی یه مهمونی می ری که حوصله ات حسابی سر رفته و چیزی جز یک ماژیک پیدا نمی کنی ، فکر می کنی می شه باهاش چیکار کرد وقتی که مادر خسته کار خونه و شستن و روفتنههههه   بازی گل بازی و شناور کردن هاااا ، چه کیفی دارهاااا   ...
1 تير 1391

آشپز کوچولو

همیشه در حال کمک کردن هستی مادر ،‌ من رو واقعا شرمنده می کنی ما هر هفته یه روز کیک پژِی یا شیرینی پزی یا غذا پزی داریم حالا نوبت کیک پزی هستش که کمک بسیار زیادی به مادر کردی تخم مرغ ها به طور کامل متلاشی می شن و بعد داخل پودر ریخته می شن   یک لحظه غفلت باعث می شه که تمام شکلات ها رو داخل مواد بریزی ای وای منننن   بفرمایید کاپ کیک ...
1 تير 1391

شیرین و نقلی

امروز رفتیم به روال روزهای که قراره پارکی داریم به سوی پارک محبوب بعداز سوارشدن کلی اسباب بازی و جواب دادن به این چیه های دخترکمان ، صدای بلند گو پارک اعلام کرد که نمایش ساعت ٧ شروع می شه و ماهم که عاشق نمایش و ... هستیم دوان دوان به سمت فرهنگسرا و سالن شتافتیم نمایش جالبی بود که از ٣نفر تشکیل می شد و فکر می کنم که جزو اولین اجراهاشون ، البته حدس می زنم ولی در کل خوب بود و بسی لذت بردیم و شاد شدیم و پانیذ گلی هم که هر آنچه که روی صحنه بود رو می خواست ولی خوب نمی شد ٤٠دقیقه خیلی زود گذشت و تمام شد البته می خواستیم با گروه نمایش باشد که نشد یعنی صداشون زدیم ولی نشنیدن و رفتن انشاالله دفعه بعدی ...
1 تير 1391

مراحل رشد 3

برات بگم که خیلی وروجک شدی فسقل ،‌لجباز، شیطون، ........ البته اگه این کارو نکنی که نمی شه بچه گیه و این کارا   دیگه الان تقریبا ٢سال و ٨ماهته که کامل ‌،کامل حرف می زنی البته خیلی وقته ‌- کلی شعر و آهنگ بلدی ، تو ماشین که می شینی مدام زمزمه می کنی و آهنگ های خودتو می خوای یا اونهایی که دوست داری باید برات بزاریم ،‌انگلیسی هم بلدی حدود ٥٠تالغت و ٢تا شعر انگلیسی ، زیادی خودم خودم می کنی همه کاری خودت می کنی و البته نمی دونم جرا جیغ جیغو هم شدی به کی رفتی؟؟؟ همش باید بگم جیغ نزن ، البته بعضی موقع ها هم که خوب از کوره در می رم ،‌ ولی در کل خیلی خانومی دوست دارم یه دنیا دارم باهات روش شیچیدا رو کار می کنم ب...
1 تير 1391

دل نوشته 2

فرزند عزیزم: آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم... وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی.... زمانی که م...
19 فروردين 1391

دل نوشته 1

بوسه هاي تو تسکينم مي دهد خوابي شيرين که در انتظار تعبيرش نبودي باراني که دانه دانه تميز مي شود و روي گونه من مي نشيند کاسه اي از صدف که فرشتگانش پاک کرده اند تا از لبخندت پر شود . شمس لنگرودي ...
7 آبان 1390

کودکی

 کودکی یعنی، هر موقع که بخواب بتونی به هرچیزی دست بزنی و کسی هم بهت چیزی نگه (ولی خودت می دونی که مامان ....، خلاصه که حواست باشه)       کودکی و ژست هایش : قربون عینک زدنت برم من ، (مامانی برام عینک صورتی بخر)       کودکی و تفکرش ، هر موقع و هرجا که باشه با چیزهای مورد علاقش بخوابه(حتی تو ماشین ..)     کودکی و خوردنش، می تونی هرجا که باشی هر طوری که دوست داری میوه مورد علاقتو که اولین باره می خوری بخوری و حالشو ببری (انار مامانی می خوام)     کودکی و خلاقیتش، از کجا فهمیدی صندلی رو صندلی بند میشه (مادر کارهات داره خطرناک می شه دیگه مراقب باش ...
2 آبان 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی ناسکم می باشد